زرافه ها از بزرگترين حيوانات روي زمين هستند. ارتفاع آنها گاه به ٦ متر ميرسد، گردن آنها تا ٢/٥ متر طول و وزني در حدود ٢٥٠ كيلوگرم دارند.
بچه زرافه در ابتدای تولد 50 کیلوگرم وزن دارد و در حالی که از ارتفاع دو متری با زمین برخورد می کند اما هیچ صدمه ای نمی بیند.
گله برای بچه زرافه نوعی مهد کودک است. یک زرافه در گله به عنوان مربی مهد کودک عمل می کند و بعد از آن کوچکترها را دنبال می کند. در حالی که مادران دیگر در جستجوی غذا هستند. اگر او با شکارچیان رو به رو شود، بلافاصله هشدار می دهد. سپس زرافه های مادر از نوزادان خود محافظت می کنند و به حمله کنندگان ضربه می زنند. بچه زرافه تا 9 ماه از شیر مادر تغذیه میکند و سپس به تدریج با خوردن برگهای کوچک درختهای کوچک برای خود غذا تهیه می کند.
زرافه های نوزاد تازه متولد شده در لحظه تولد 180 سانتیمتر قد دارند یعنی به همان اندازه که یک انسان بالغ رشد کرده است.
زرافه 14750 بچه زرافه 14751
چراغ خواب های نوویتا در طرح ها و رنگ بندی های مختلف و در دو سایز موجود است، در داخل آن چراغ ال ای دی به کار گرفته شده و دارای دکمه خاموش و روشن نیز می باشد.
مارتین به عنوان یک گورخر از شرایط زندگی در باغ وحش خود ناراضی است. تصمیم میگیرد تا به جایی که همواره در رویا تصور میکرده است سفر کند. اما این موضوع با وجود قفس های باغ وحش ممکن نیست. تا اینکه یک شب یک پنگوئن در قفس خود می بیند...
مارتین یک گورخر در باغ وحشی بزرگ در پارکی در نیویورک است به همراه دوستانی عجیب که مانند او گورخر نیستند از جمله یک شیر به نام آلکس، یک اسب آبی به نام گلوریا و یک زرافه به نام ملمن. او هر روز در پارک به همراه دوستانش به اجرای نمایش می پردازد. مارتین در شب تولدش آرزو میکند به طبیعت وحشی برگردد. دوستان او به خصوص آلکس سعی میکنند به مارتین بفهمانند زندگی خارج از باغ وحش مناسب آنها نیست و در حال حاضر آنها در رفاه خوبی هستند. نیمه های شب دوستان مارتین متوجه عدم حضور او در باغ وحش شده. آلکس و دوستانش تصمیم می گیرند با هم به جست و جوی مارتین بپردازند. با راهنمایی ملمن همه با به ایستگاه مرکزی شهر می روند. در هنگام ورود حیوانات به داخل ایستگاه مرکزی مردم با وحشت از ایستگاه خارج می شوند و به سرعت نیروهای پلیس ویژه داخل ایستگاه را پوشش می دهند آلکس و دوستانش بی هوش شده و وقت بیدار شدن خود را درون جعبه هایی زندانی می بینند و در حال انتقال به جایی دیگر. در این بین پنگوئن ها و میمون ها که همراه آلکس در ایستگاه مرکزی زندانی شده بودند پس از فرار از درون جعبه خود اقدام به تغییر مسیر کشتی می نمایند که این تغییر جهت سبب سقوط جعبه های نگه داری آلکس و دوستانش به داخل آب شده و آنها از یک جزیره سر در می آورند. و سعی می کنند به دنبال آدم ها بگردند با شنیدن صدایی از درون جنگل همه با هم به آن سمت حرکت می کنند. آنها با حیوانات بومی جزیره که تعداد زیادی لمور و کفتار هستند برخورد کرده و ناامیدانه به ساحل بر میگردند تا با درست کردن نمادهایی محل خود را به آدم ها نشان دهند. آلکس که به عنوان یک حیوان گوشت خوار همراه گروه است بعد از 2 روز غذا نخوردن شروع به دنبال کردن غذای طبیعی خود دوستانش (یعنی گوشت گیاه خواران) می کند. آلکس برای صدمه نزدن به دوستان خود به سمت پایین جزیره حرکت می کند و تنها خود را محبوس میکند. مارتین که خود را مقصر وضع موجود دانسته به دنبال آلکس می رود تا با هم به باغ وحش خود برگردند. مارتین مورد حمله کفتارها قرار گرفته و از آلکس کمک می خواهد. با توجه به تعداد زیاد کفتارها آلکس و دوستانش به کمک پنگوئن ها اقدام به اجرای یک نمایش ساختگی می کنند که در ان آلکس وانمود میکند می خواهد تمام دوستانش را بخورد. در پایان برای رفع گرسنگی آلکس پنگوئن ها اقدام به درست کردن یک نوع غذای دریایی می کنند تا به جای گوشت بخورد و سوار بر کشتی آماده بازگشت به باغ وحش شوند.