مارتین به عنوان یک گورخر از شرایط زندگی در باغ وحش خود ناراضی است. تصمیم میگیرد تا به جایی که همواره در رویا تصور میکرده است سفر کند. اما این موضوع با وجود قفس های باغ وحش ممکن نیست. تا اینکه یک شب یک پنگوئن در قفس خود می بیند...
مارتین یک گورخر در باغ وحشی بزرگ در پارکی در نیویورک است به همراه دوستانی عجیب که مانند او گورخر نیستند از جمله یک شیر به نام آلکس، یک اسب آبی به نام گلوریا و یک زرافه به نام ملمن. او هر روز در پارک به همراه دوستانش به اجرای نمایش می پردازد. مارتین در شب تولدش آرزو میکند به طبیعت وحشی برگردد. دوستان او به خصوص آلکس سعی میکنند به مارتین بفهمانند زندگی خارج از باغ وحش مناسب آنها نیست و در حال حاضر آنها در رفاه خوبی هستند. نیمه های شب دوستان مارتین متوجه عدم حضور او در باغ وحش شده. آلکس و دوستانش تصمیم می گیرند با هم به جست و جوی مارتین بپردازند. با راهنمایی ملمن همه با به ایستگاه مرکزی شهر می روند. در هنگام ورود حیوانات به داخل ایستگاه مرکزی مردم با وحشت از ایستگاه خارج می شوند و به سرعت نیروهای پلیس ویژه داخل ایستگاه را پوشش می دهند آلکس و دوستانش بی هوش شده و وقت بیدار شدن خود را درون جعبه هایی زندانی می بینند و در حال انتقال به جایی دیگر. در این بین پنگوئن ها و میمون ها که همراه آلکس در ایستگاه مرکزی زندانی شده بودند پس از فرار از درون جعبه خود اقدام به تغییر مسیر کشتی می نمایند که این تغییر جهت سبب سقوط جعبه های نگه داری آلکس و دوستانش به داخل آب شده و آنها از یک جزیره سر در می آورند. و سعی می کنند به دنبال آدم ها بگردند با شنیدن صدایی از درون جنگل همه با هم به آن سمت حرکت می کنند. آنها با حیوانات بومی جزیره که تعداد زیادی لمور و کفتار هستند برخورد کرده و ناامیدانه به ساحل بر میگردند تا با درست کردن نمادهایی محل خود را به آدم ها نشان دهند. آلکس که به عنوان یک حیوان گوشت خوار همراه گروه است بعد از 2 روز غذا نخوردن شروع به دنبال کردن غذای طبیعی خود دوستانش (یعنی گوشت گیاه خواران) می کند. آلکس برای صدمه نزدن به دوستان خود به سمت پایین جزیره حرکت می کند و تنها خود را محبوس میکند. مارتین که خود را مقصر وضع موجود دانسته به دنبال آلکس می رود تا با هم به باغ وحش خود برگردند. مارتین مورد حمله کفتارها قرار گرفته و از آلکس کمک می خواهد. با توجه به تعداد زیاد کفتارها آلکس و دوستانش به کمک پنگوئن ها اقدام به اجرای یک نمایش ساختگی می کنند که در ان آلکس وانمود میکند می خواهد تمام دوستانش را بخورد. در پایان برای رفع گرسنگی آلکس پنگوئن ها اقدام به درست کردن یک نوع غذای دریایی می کنند تا به جای گوشت بخورد و سوار بر کشتی آماده بازگشت به باغ وحش شوند.
مارتین به عنوان یک گورخر از شرایط زندگی در باغ وحش خود ناراضی است. تصمیم میگیرد تا به جایی که همواره در رویا تصور میکرده است سفر کند. اما این موضوع با وجود قفس های باغ وحش ممکن نیست. تا اینکه یک شب یک پنگوئن در قفس خود می بیند...
مارتین یک گورخر در باغ وحشی بزرگ در پارکی در نیویورک است به همراه دوستانی عجیب که مانند او گورخر نیستند از جمله یک شیر به نام آلکس، یک اسب آبی به نام گلوریا و یک زرافه به نام ملمن. او هر روز در پارک به همراه دوستانش به اجرای نمایش می پردازد. مارتین در شب تولدش آرزو میکند به طبیعت وحشی برگردد. دوستان او به خصوص آلکس سعی میکنند به مارتین بفهمانند زندگی خارج از باغ وحش مناسب آنها نیست و در حال حاضر آنها در رفاه خوبی هستند. نیمه های شب دوستان مارتین متوجه عدم حضور او در باغ وحش شده. آلکس و دوستانش تصمیم می گیرند با هم به جست و جوی مارتین بپردازند. با راهنمایی ملمن همه با به ایستگاه مرکزی شهر می روند. در هنگام ورود حیوانات به داخل ایستگاه مرکزی مردم با وحشت از ایستگاه خارج می شوند و به سرعت نیروهای پلیس ویژه داخل ایستگاه را پوشش می دهند آلکس و دوستانش بی هوش شده و وقت بیدار شدن خود را درون جعبه هایی زندانی می بینند و در حال انتقال به جایی دیگر. در این بین پنگوئن ها و میمون ها که همراه آلکس در ایستگاه مرکزی زندانی شده بودند پس از فرار از درون جعبه خود اقدام به تغییر مسیر کشتی می نمایند که این تغییر جهت سبب سقوط جعبه های نگه داری آلکس و دوستانش به داخل آب شده و آنها از یک جزیره سر در می آورند. و سعی می کنند به دنبال آدم ها بگردند با شنیدن صدایی از درون جنگل همه با هم به آن سمت حرکت می کنند. آنها با حیوانات بومی جزیره که تعداد زیادی لمور و کفتار هستند برخورد کرده و ناامیدانه به ساحل بر میگردند تا با درست کردن نمادهایی محل خود را به آدم ها نشان دهند. آلکس که به عنوان یک حیوان گوشت خوار همراه گروه است بعد از 2 روز غذا نخوردن شروع به دنبال کردن غذای طبیعی خود دوستانش (یعنی گوشت گیاه خواران) می کند. آلکس برای صدمه نزدن به دوستان خود به سمت پایین جزیره حرکت می کند و تنها خود را محبوس میکند. مارتین که خود را مقصر وضع موجود دانسته به دنبال آلکس می رود تا با هم به باغ وحش خود برگردند. مارتین مورد حمله کفتارها قرار گرفته و از آلکس کمک می خواهد. با توجه به تعداد زیاد کفتارها آلکس و دوستانش به کمک پنگوئن ها اقدام به اجرای یک نمایش ساختگی می کنند که در ان آلکس وانمود میکند می خواهد تمام دوستانش را بخورد. در پایان برای رفع گرسنگی آلکس پنگوئن ها اقدام به درست کردن یک نوع غذای دریایی می کنند تا به جای گوشت بخورد و سوار بر کشتی آماده بازگشت به باغ وحش شوند.
تقویت روابط اجتماعى از طریق مشارکت با خواهر وبرادر و دوستان . تقویت توانایى حل مساله و تصمیم گیرى . افزایش مهارت هاى حسى وتقویت هماهنگى دست و چشم . تقویت قوه ى تخیل کودکان . توسعه خلاقیت از طریق ساخت طرح هاى ابتکارى . تقویت قوه بیان از طریق صحبت کردن در مورد آنچه ساخته اند
لازمه خلاقیت ، به چالش کشیدن ذهن است .ذهن کودکان شاید با مفاهیم نیرو و اصطکاک و . .. آشنایی نداشته باشد ولی لمس چنین مسئله ای باعث می شود ذهن کودکانه ی آنها ناخوداگاه با تجسم این مفاهیم اشنا شود . بند باز محصول جدید شرکت اسباب بازی چوبی بیس است که هدف آن توجه به مفاهیم زیر است :به چالش کشیدن ذهن کودکان -ایجاد هماهنگی بین چشم و دست - ایجاد هماهنگی بین دو دست .روش بازی :قلاب قورباغه را به میخ یا قلاب سقفی وصل کنید به طوری که نخ به راحتی داخل قلاب حرکت کند .مهره های دو سر نخ را گرفته و در جهت عکس یکدیگر مهره ها را به بالا و پایین حرکت دهید . میبینید قورباغه به سمت بالا حرکت میکند.
افزایش مهارت هاى حسى وتقویت هماهنگى دست و چشم . مهارت شناختی مانند تصمیم گیری و حل مشکلات . تقویت روابط عاطفی میان کودک و والدین از طریق بازی . تقویت قوه بیان از طریق صحبت کردن در مورد آنچه ساخته اند . مهارت خلاقیت با طراحی شاهکار( هنر) خودشان . تقویت قوه ى تخیل کودکان